محله آخونی .... آخینی
محله پدری و ریشه های زندگی ام
قالبوبلاگ
نويسندگان
آخرينمطالب


راستی فرشته ها چگونه موجوداتی هستند ؟؟؟ ااا

از اوصاف و تعاریفی که از این موجودات پاک و خوش نیت خداوند متعال شنیده ایم

می توانیم در روی زمین از اعمال و رفتار و کردار بعضی از اشخاص و افراد عادی هم

را که نیت خوب و مثبتی دارند به این موجودات پاک تشبیه شان کنیم .

کسانی که علیرغم زندگی روزمره شان و گرفتاریهای گوناگون شغلی و خانوادگی ، این

جرات را دارند که به دور برشان توجه بکنند و آدمهایی را ببینند و دست شان را بگیرند ،

که ما شاید کمتر از ذهنمان خطور کرده باشد .

و این توجه آنها نه یکبار و دو بار ، بلکه هر ماه و مکررا در حال انجام بوده و شاید ماها خبری

از اینگونه افراد نداشته باشیم .

                        ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^

اما من یکی از این افراد خوب محله مان را به شما عزیزان معرفی می کنم .

او کسی است که هر ماه یک و یا دو بار با هماهنگ نمودن تعدادی دیگر از افراد و گروه های

هنری - اعم از خواننده و نوازنده - دسته جمعی و با هزینه خودشان و حتی با خرید شیرینی

 ومیوه و دیگر مایحتاج ، به مراکز نگهداری سالمندان و کودکان مددجو و دیگر مراکز عمومی

و خصوصی اینگونه جاها می روند و رایگان برنامه شادی اجرا می کنند .

بنده چند بار با این عزیزان همراهی کرده ام و از نزدیک شاهد اجرای شان بوده ام .

بخدا نمی دانید که افراد معلول و سالمند و همچنین کودکان مددجو چه شادی و هیجانی

از اجرای برنامه اینها از خود نشان می دادند .؟؟؟؟

راستی حسینی من چندین بار از شوق و ذوق آن افراد معلول و سالمند به گریه افتاده ام .

این فردخیر که سکاندار این برنامه ها و هماهنگ کننده اصلی است کسی نیست جز :

....... ( آقای رحیم عالیان - مدیر محترم کمند فیلم آخونی - )............

 

 رحیم آقا عالیان - مسئول طرح "یادسبزانتظار"

آقای عالیان از سال 1387 شروع این برنامه ها را با طرحی را با نام ( یاد سبز انتظار ) برای

همین منظور ایجاد کرده اند.

ایشان هر ماه یکی دوبار و در روزهای اعیاد و میلاد ائمه اطهار و سایر جشنها ، با برنامه ریزی

با مراکز یاد شده در آن مراکز برنامه شادی اجرا می کنند .

هنرمندانی هم با اعلام داوطلبانه همکاری رایگان خودشان با ایشان در این امر خداپسندانه

شرکت می کنند .

 

هنرمند خیر آقای نصیر غریب پور و آقای رحیم عالیان (مسئول طرح یاد سبز انتظار)

 

 

 

آقای عاشق فریدون خدایی و اکبر عبادیان و همکاران محترمشان

اسامی تعدادی از این هنرمندان مطرح شهرمان به شرح زیر می باشد :

آقای نصیر غریب پور ( خواننده مشهور و مطرح تبریز ) - برادران داننده - آقای عاشق فریدون خدایی 

آقای اکبر عبادیان  - آقای محسن رزمی ( قاوال زن)  - آقای رضا چرتاب - آقای داوود شهبازی -

آقای کربلایی زینال عبدی و آقای محمد آراز ، گروه رقص یاغیش تبریز ،

و اصغر صفی پور(خواننده قارتال تراکتور) ...

که این عزیزان با صداقت کامل در این امر خیر همواره خدمت می کنند .

 

 

مددجویان کم سن سال یکی از مراکز نگهداری در محله شنب غازان

 

 

 روی عکسها راست کلیک کنید و بزرگتر ببینید .

 

  همراه با مدیر دلسوز آنجا
 مددجویان مرکز محله شنب غازان

 

 

عکس یادگاری عاشق خدایی و اکبر عبادیان و همکار محترمشان با مددجویان کم سن و سال

 

 

 

خانم عسگری -= هنرمند رادیو تلویزیون

 

مرکز شفا تبریز

 


( راستی ، ما چه کار می توانیم در این خصوص انجام بدهیم ؟ا آیا می توانیم اگر روزی نذری داشتیم و

بخواهیم احسان پخش کنیم آنرا با کمک همین افراد به چنین جاهایی هدیه کنیم ؟ چقدر عالی میشود .

احسان مان درست در جای خودش می نشیند .بخدا چنین خواهد بود ) .

به عموم هم محله ای های خوبم اعلام می دارم که هر کسی در این امر خداپسندانه کمکی از دستش

برآید (  هر کمکی  ) ، حتما با آقای عالیان تماس و راهنمایی حاصل فرمایند .

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس افتخارآفرینانعکس مطالب و موضوعاتیاد سبز انتظار
برچسب‌ها: فرشتهکارخیر
[ 14 / 6 / 1394 ] [ 19:19 ] [ غ . آ ]

از هر دست که بدهی    از همان دست می گیری

پیرمرد فقیری بود که زنش با دوشیدن شیر تنها گاوشان ، از شیر آن

کره می ساخت و بصورت دایره های یک کیلویی درست می کرد .

پیرمرد آنها را به بقال محله شان می فروخت و در مقابل ، ماپحتاج 

خانه را از همان بقال می خرید . 

روزی مرد بقال به اندازه وزن کره ها شک کرده و یکی از آنها را وزن 

نمود و مشاهده نمود که وزن کره 900 گرم است .  

مرد بقال بشدت ناراحت شده و با پرخاش رو به پیرمرد کرد و گفت :

" دیگر از تو کره نمی خرم . تو کره ها را به عنوان یک کیلو به من 

می فروختی ، در حالیکه وزن آنها 900 گرم بوده است . "   

پیرمرد فقیر سرش را پایین انداخته و گفت :   

" ما وزنه ای در خانه نداریم . قبلا یک کیلو شکر از شما خریده بودیم  

و با وزن آن شکر بعنوان وزنه ، کره ها را در خانه اندازه می کردیم . "


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: کم فروش
[ 1 / 9 / 1393 ] [ 17:40 ] [ غ . آ ]
کـمـک کـن مـثـل مشهد،شهر رؤیا 

دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد

پـر از پـرواز کـفـتـرهـاى کوچک

سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
 

 
 
 
 
 
 
 
 

موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: امام رضاکفتر امام رضا
[ 14 / 12 / 1399 ] [ 22:27 ] [ غ . آ ]

" یلدا " چگونه شبی است ؟

فصل زمستان از دیرهنگام تاکنون در فرهنگ ایرانیان همگام با شبی به نام ˈیلدا ˈ آغاز می شود.
طولانی ترین شب سال که آیین آن در فرهنگ باستانی این مرزو بوم جایگاهی ویژه دارد.
این شب که به ˈشب چله ˈ نیز معروف است، در شامگاه سی ام آذر ماه و بامداد یکم دی ماه به
عنوان بلندترین شب سال در نیم کره شمالی زمین حادث می شود. این شب را مصادف با انقلاب
زمستانی می داند چرا که از این شب به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه ‌تر می ‌شود.
 
 
در واقع خورشید در سی ام آذرماه به پایین ترین نقطه افق جنوب شرقی می رسد که این پدیده
سبب کوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریکی شب می‌شود. اما با آغاز زمستان، خورشید
دوباره به سوی شمال شرقی باز می‌گردد و این روند بصورت معکوس تکرار می شود.
به عبارت دیگر، در شش‌ماهه آغاز تابستان تا آغاز زمستان، در هر شبانه‌ روز خورشید اندکی
پایین‌تر از محل پیشین خود در افق طلوع می‌کند تا در نهایت در آغاز زمستان به پایین‌ترین حد
جنوبی خود با فاصله ۵/۲۳ درجه از شرق یا نقطه اعتدالین برسد. از این روز به بعد، مسیر
جابجایی‌های طلوع خورشید معکوس شده و مجددا به سوی بالا و نقطه انقلاب تابستانی باز
می‌‌گردد.
کلمه ˈیلدا ˈ برگرفته از واژه ای سریانی است که اصل آن از زبان سامی در دوران ساسانیان وارد
زبان پارسی شد. این لغت بمعنای میلاد، زایش، زاد روز و یا تولداست. در واقع ولادت خورشید
( مهر و میترا ) که رومیان آن را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهرشکست ناپذیر، نامیده اند.
این شب در افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در ˈخرم روز ˈ
مکرر می‌شود. از آن جا که خرم روز، بلندترین شب سال و نخستین روز دی ماه را به دنبال خود
دارد پیوند آن با خورشید معنایی ژرف می‌یابد.براساس این عقیده کهن از پس بلندترین شب سال
که یلدا نامیده می‌شود خورشید از نو زاده می‌شود و طبیعت دوباره آهنگ زندگی ساز می‌کند و
خرمی‌ جهان را فرا می‌گیرد.
با توجه به وقوع پدیده باستانی و سنتی یادشده در آداب و رسوم ایرانیان، از گذشته تاکنون این
شب با حضور اقوام و بزرگان خانواده در کنار هم همراه با خوراکی هایی فراوان همچون انار،
هندوانه و سنجد و تفالی بر دیوان حافظ گرامی داشته می شود تا این گونه نمودهای عمیق
فرهنگی و آداب کهن ایرانی حفظ و به عنوان میراثی گرانبها مستحکم شوند.
 
 
 
 
 
سازمان میراث فرهنگی به منظور حفظ سنن و آداب مربوط به این شب با قدمتی بیش از هشت
هزار سال و رسمیت بخشیدن به آن، آیین شب یلدا را در دی ماه، سال ۱۳۸۷، به عنوان دومین
جشن بزرگ ایرانیان در تقویم ملی، به ثبت رسانید تا هر ساله مراسم انتظار زایش خورشید در
پهنای شبی طولانی و تاریک، با شکوهی هر چه تمام تر به پایان برسد.
 
 

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: یلداچله
[ 28 / 9 / 1396 ] [ 23:12 ] [ غ . آ ]

خانه های قدیمی را دوست دارم....

چــایی همیشه دم است ،
روی سماور ....
توی قوری .
در خانه همیشه باز است .
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد ،
غذاها ساده و خانگی است ،
بویش نیازی به هود ندارد ،
عطرش تا هفت خانه می رود ،
کسی نان خشکه ندارد ،
نان برکت سفره است .
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند ،
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد ،
دوستی ها حساب و کتاب ندارد ،
سلام ها اینقدر معنا ندارد ،

همسایه از همسایه می تواند قیچی و تخم مرغ بگیرد ،
و ........افسردگی بیماری نایابی است .


خانه های قدیمی را دوست دارم....


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: خانه قدیمیصفا
[ 8 / 5 / 1397 ] [ 20:22 ] [ غ . آ ]

به یاد کارگران کوچک فرشبافی محله در سالهای دور ، که انگشت اشاره کوچک آنها

هیچوقت درد و رنج جای بریدگی کاردهای فرشبافی را از یاد نخواهد برد


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: فرشبافیکارگر فرشباف
[ 20 / 2 / 1402 ] [ 9:46 ] [ غ . آ ]
 

 
 
کرسی و نحوه استفاده آن در شهر و روستاها
 

کرسی گرم زمستان همواره آماده پذیرایی از اهل خانواده بود .لحاف کرسی  بر روی کرسی گسترده

شده بود و بر روی ان مجمعه ای مسی گذاشته بودند .کرسی دارای چهار طرف برای نشستن بود

که هر طرف ان مختص کسی بود و هیچ فردی به خود اجازه نمیداد به حریم دیگری تجاوز نماید .

قسمت شمال اتاق که در اصل بالای اتاق محسوب میشد بالا کرسی بود و مخصوص پدر خانواده ،

یکی از طرفین چپ و راست نیز مخصوص مادر بود ،فرزند ارشد در طرف مقابل مادر جلوس می کرد

و جای کودکان در قسمت پایین کرسی یا همان چاله کرسی بود .

هوا هنوز تاریک نشده جمع خانواده تکمیل می گردید و همه اهل خانواده در کنار هم به استراحت

میپرداختند .

جمع خانواده بسیار گرم و صمیمی با هم به درد دل می پرداختند و در جریان کم و کیف احوالات

یکدیگر قرار می گرفتند .

دم دمای صبح که هوا کمی سردتر میشد آتش کرسی به تجدید کردن احتیاج داشت و چون در آن

زمانه ها تمامی زحمات خانه بر روی دوش مادران بود مادر خانواده منقل کرسی را به بیرون برده

و آتش آن را مهیا می کرد و به زیر کرسی برمی گرداند تا اهل خانواده کرسی گرمی داشته باشند .

                                                      -----------------

اما امروزه به یمن وجود نعمت گاز اغلب منازل دارای شوفاژ و بخاری گازی می باشد که با وجود

این که گرمای قابل قبولی دارد اما آن صمیمیتی را که در کنار کرسی در بین اهل خانواده ها وجود

داشت را ندارد ،هر کس اتاقی را برای خود در اختیار گرفته و با لبتاپ و کامپیوترش در دنیای اطراف

خود سیر می کند .

برادر از حال برادر خبر ندارد ،خواهر از حال و روز برادرانش بی خبر است و کلا یک گسست در بین

اهل خانواده ها وجود دارد .اما با گذشت زمان و پیشرفت تکنولوژی روز به روز در بین اشخاص فاصله

ایجاد می گردد امیدوارم روزی فرا برسد که کانون خانواده ها همانند زمانهای قدیم روز به روز گرمتر

گردد .

و ........ در چهار طرف این کرسی ها افراد خانواده جای میگرفتند . اگر خانواده
پرجمعیت بود در هر طرفش دو نفر می خوابیدند .و ..... واقعا صفایش یادش بخیر باد .
 
چندی است كه روشهای نوين گرمايی از بخاريهای نفتی گرفته تا برقی و انواع
بخاريهای گازی ، باعث شده که  كرسی ها بطور كل فراموش شده اند.
تحقيقات نشان میدهد كه همچنان كرسی ها جايگاه ديگری در بعضی روستاها
دارد .
کرسی ، جدای از گرمای خاصش كه به انسان آرامش می داد و رطوبت را  از
استخوانها دور می كرد، مهر و محبتی به اهل خانه و مخصوصا فامیل می داد كه
دور كرسی نشستن و روبروی هم قرار گرفتن، و به چهره هم نگريستن و با هم
به گفتگو نشستن در هيچ كجای دنيا نتوان مشابه آنرا يافت. و چه بسا رنگ
رخساره خبر از سر ضميری می داد كه شايد اندوهی در دلش داشت و چه زيبا
برای زدودنش همه اقدام می كردند. يا با جملاتی و تعریف خاطراتی تجربه آمیز ،
آرامش را به طرف  هديه می دادند و يا دست به كار می شدند و با همدلی ،
اندوه دلی را به شادی بدل می ساختند.
 
 بسیاری از ما، نشستن و خوابیدن زیر کرسی، با آن حرارت دلچسب و بی نظیر و
خواب آورش را، تجربه کرده ایم و زمستانهایی را که همراه با بزرگترهای خانواده،
با خوردن خوراکیهای زمستانی و شنیدن حکایات پدربزرگ و مادربزرگ سپری
می شدند را از جمله خاطره انگیزترین دورانهای زندگی و کودکی و نوجوانی خود
می دانیم. بد نیست با نگاهی از چند و چون درست کردن کرسی باخبر شویم :
 

کرسی چگونه وسیله ای بود؟

 
کرسی از چهار پایه ای (میزی) از چوب به اندازه ۱x۱ متر و بیشتر و گاهی مستطیل
تشکیل شده بود که حدود سه وجب بلندی داشته، روی آن را با لحافی بزرگ در
اندازه های ۴x۴ یا ۷x۷ متر و گاهی بیشتر یا کمتر  میپوشاندند. سپس روی لحاف را
با ترمه و یا چادر شب سفید و یا لحاف مناسبی تزئین کرده و به تناسب بزرگی و
کوچکی کرسی، مجمعه ای مسی برای قرار دادن چراغ، سماور و ظروف خوراکیها
روی آن قرار میدادند. اطراف کرسی را تشک، زيرانداز و پتو گذاشته و با تكيه بر پشتی
يا بالشتی بر روی آن می نشستند .
 
تشک پای کرسی معمولا کوتاهتر اما پهن تر از تشک معمولی بود به طوری که با
قرار گرفتن در چهار طرف کرسی، لبه ها روی هم نیافتاده و ناهموار و ناراحت نباشد.
با گذاشتن کرسی ، بزرگ خانواده  در آن شب با پاکتی شیرینی وارد خانه می شد .
این کرسی ها توسط نجاران مجرب محله درست می شد .
 
 
 
و .... آتش كرسی :
 
در زیر این میز و تشکیلاتی که وصفش گفته شد، یک منقل قرار می گرفت که حرارت
مطبوع زیر کرسی را تامین می کرد و آماده کردن آن هم روشی مخصوص به خود داشت.
ابتدا داخل آنرا خاکستر الک کرده میریختند و وسط خاکسترها را گود کرده، خاکه ذغال
ریخته، آتش ذغال می گذاشتند و باد میزدند تا آتش ذغال به خاکه ذغالها برسد. سپس
به آهستگی و ملایمت روی آنرا با کفگیر خاکستر داده، خاکسترهای دور منقل را به دور
خاکه ها و آتش رو برگردانده، فشرده و صاف می کردند. سپس منقل را برای از بین رفتن
بوی ذغال مدتی در فضای آزاد باقی گذاشته و سپس زیر کرسی می گذاشتند.
 
اين منقلها در شهر رايج بود آنهم نزد خانواده هاي متوسط. هر چند ساعت یکبار یک
لایه از خاکستر روی آنرا پس زده، آتشش را تند می کردند. این روش آتش کردن مخصوص
اولین منقلی بود که زیر کرسی قرار داده می شد، از اینجا به بعد، هربار منقل را
"خاکه رو خاکه" می کردند، به این ترتیب که آتش باقیمانده ته منقل را با" کفگیر مخصوص "
برداشته، خاکه تازه در منقل ریخته، آتش را مجددا رویش میریختند و خاکستر میدادند.
 

 
یک مایه آتش دیگر، گلوله بود که از " خاکه ذغال " تهیه می شد. به این ترتیب که در
تابستان، خاکه ذغالها را در طشت آبی می ریختند، شنهای آن که ته نشین می شد،
ذغالهای روی آب مانده را جمع می کردند و با دست به شکل گلوله هایی سفت و فشرده
مانند کوفته درآورده و در آفتاب خشک می کردند.دو سه تا از این گلوله ها را در اولین آتش
در ته منقل گذاشته، رویش را خاکه و آتش می دادند و باقی مراحل به شکل مذکور اجرا
می شد.
در بعضی خانه ها چاله ای گرد و مدور به عمق ۲۵ سانتی متر نسبت به كف اتاق برای
كرسی حفر می كردند آنهم به اندازه چهارپايه كرسی ، تا كرسی از چهار پايه داخل آن
قرار گيرد و  وسط آنرا به عمق ۳۰ سانتي متر دايره وار مي كندند تا به عنوان آتشدان،
زغالهاي گُر گرفته در آن ريخته شود. دور اين چاله را با گچ و يا گِل صاف می کردند و آتشی
كه از قبل آماده می كردند در آن می ريختند. كار ساختن چاله كرسی توسط بنا انجام
می شد .
 با فرا رسيدن فصل گرما از اواسط بهار كرسی ها جمع می شد اما بعضی ها براي زدودنِ
دردِ استخوانِ پاهايشان از كار کارگری و كشاورزی ، ديرتر اقدام به برداشتن كرسی ميكردند.
چاله كرسی همواره و همیشه برجای بود  و با ميز پایه كوتاهی كه از چوب ساخته می شد
با برداشتن كرسی ،  بر روی چاله قرار مي گرفت و با گذاشتن فرش روی آن سطح اتاق 
همسطح می شد و چيزي به چشم نمی آمد.
 
 
تهيه زغال :
 
کشاورزان شاخ و برگها و تنه درختان پوسیده درختان را سوزانده، خفه نموده و ذغال
می کردند. ذغال فروشها قطعات درشت آنرا به نام " ذغال " ، نیمه درشت را به نام
" مویزه "و نرمترها را به نام "خاکه " می فروختند.معمولا دو نوع ذغال در ذغال فروشیها
موجود بود، یکی همین ذغال جنگلی که نوع مرغوب، پر مغز و با دوام بود و قیمتی گرانتر
داشت و نوعی که ذغال "باغی" نام داشت و از درختان باغهای اطراف شهر مانند درختان
میوه، بید، تبریزی و زبان گنجشک تهیه می شد و پوک و بی دوام بود و ارزانتر عرضه
می شد.
 
 
 
با گذشت زمان و ابداع وسائل جدید منقلهای برقی، بخاری برقی و بخاری نفتی و گازی
جزو لوازم اصلی خانه شد. این وسایل جای کمتری اشغال می کردند و با گرم کردن تمام
فضای خانه، زندگی را برای اهل منزل بسیار آسانتر می کرد و به این ترتیب کرسی با تمام
لذتی که داشت، کم کم برچیده شد.
لحافهای بزرگ آن به لحافهایی کوچکتر تقسیم شد و چهارپایه یا میز کرسی هم به
استفاده دیگری رسید یا فروخته شد و خلاصه آثار وجود کرسی از خانه ها رخت بربست.
امروزه، کرسی تنها به خاطره ای شیرین تبدیل شده است .
 
( یاد گرمای دلچسب زیر کرسی بعد از بازی ( قار گول لسی - گلوله برف بازی ) - بعد از اینکه
دستهایمان ازشدت سرمای برف ها مثل لبو قرمز و کرخت می شد- خیلی می چسبید ،بخیر ).
 

موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: کرسیذغال
[ 28 / 9 / 1392 ] [ 23:0 ] [ غ . آ ]

 

 3

کرسی های دورن کودکی ام

خزيده خاطره من  به  قاب كُرسی ها
بياد كودكی  و  رختخواب كُرسی ها

صدای قصه مادربزرگ  پيچيده است
بگوش حافظه برده خواب كرسی ها


بساط  شب چله و گفتگوی همسايه
به گُل نشسته شب از التهاب كرسی ها


چه پند ها به من آموخت ، چه داستان ها گفت
شب  بلند زمستان ، كتاب كرسی ها


هنوز كوچه پس کوچه ها پُر از سرما است
دو دست يخ زده  بی آفتاب  كرسی ها


اذان مسجدها گوش صبح را پر كرد
دويدن مدرسه ها را شتاب كرسی ها


به شام كودكيم بس شهاب جا مانده است
از جرقه های پی در پی ذغال كرسی ها


نشست برف زمستان به بام  باور  من
شكست تيرك  باور حباب  كرسی ها


من آن غرور  بلند آشيان  شاهينم
فرود آمده امشب عقاب  كرسی ها


به جای مانده از آن سال های خاكستر
حُباب  خاطره ای از سراب  كرسی ها


شكست دانهً دل با گذشت سنگ زمان
ز سنگ حادثه ،  نی زآسياب كرسی ها


سوال  كودكيم خيس  برف بازی بود
چگونه خشك شدم بی جواب كرسی ها ؟

                                             شاعر ..؟


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: ذغالکرسی
[ 28 / 8 / 1392 ] [ 22:59 ] [ غ . آ ]
 

هنوز هم دیر نشده ......

 

در سر سجاده نمازش ، تنها دو روز مانده به پایان عمرش ، تازه فهمید که هیچ زندگی

نکرده است . تقویمش پر شده بود و تنها دو روز ، آری فقط تنها دو روز از زندگی اش 

خط نخورده باقی مانده بود . 

عجب ، چقدر سرش مشغول زندگی روزمره و دویدنهای بیهوده گردیده بود . تازه فهمید

که اصلا " زندگی " نکرده است .

روزها و شبهای زیادی را برای ثروت اندوزی دویده بود . انگار همین دیروز بود که

بعد از فارغ التحصیلی از درس ، تصمیم گرفته بود هر طوری شده برای آینده اش و

راحت زندگی کردن ، پولدار شود . اصلا نفهمید که ازدواج و بچه دارشدنش کی اتفاق  

افتاد . نه تفریحی ، نه گردشی ، نه زیارتی و ....

از اینکه تا بحال نمازش را " با توجه " نخوانده بود ، دلش هری پایین ریخت . یادش آمد  

که به هیچ بنیاد خیریه ای ریالی کمک مادی نکرده است ، دست فقیری را نگرفته و دستی   

بر سر یتیمی نکشیده است .

آشفتگی شدید و درماندگی غریبی سراپای وجودش را فرا گرفت .

در خیال خودش نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری را از خدا بگیرد و کارهای نکرده اش

را جبران کند . کمی هم به اهل و عیالش برسد و به معنای واقعی ، کمی هم زندگی کنند .

با درماندگی شروع به جیغ و داد کرد ، خدا سکوت کرد . دستهایش را به سر و رویش

زد ، خدا سکوت کرد .

آسمان و زمین را بهم ریخت ، خدا سکوت کرد . به پرو پای فرشته ها و انسان پیچید ،

خدا بازهم سکوت کرد . کفر کفت و سجاده اش را چنگ زد  ، خدا بازهم سکوت کرد .

دلش گرفت و بآرامی شروع به گریستن کرد و با همان حال روی سجاده اش افتاد 

خدا سکوتش را شکست و گفت : عزیزم ، یک روزت را با بد و بیراه و جار و جنجال 

از دست دادی . فقط یک روز از عمرت باقی مانده ، بیا و این یک روز را به معنای

واقعی زندگی کن . 

در لابلای هق هق گریه اش گفت : اما با یک روز ..... تنها با یک روز چه کار میتوان

انجام داد ؟ااا

خدا گفت : آنکس که لذت یک روز واقعی زیستن را تجربه کند ، انگار که هزار سال 

 زیسته است . و آنکه امروزش را درنمی یابد ، هزاران سال هم که باشد به کارش 

نمی آید . آنگاه خداوند سهم یک روز باقیمانده اش را در دستانش ریخت و گفت : 

بنده ی من ، حالا برو و این یک روز را واقعا زندگی کن .

او مات و مبهوت به زندگی که در میان گودی دستانش می درخشید ، نگاه کرد .

اما می ترسید که حرکت کند . می ترسید که راه برود و زندگی از لای دستانش بیرون 

بریزد . قدری ایستاد و با خودش گفت :

 وقتی دیگر فردایی ندارم نگه داشتن این زندگی چه فایده ای دارد . بگذار لااقل این 

 یک روزه ام را  زندگی کنم .

با جان و دل زندگی را به سر و رویش پاشید . شروع کرد به دویدن . زندگی را بویید .
  
زندگی را نوشید . چنان به وجد آمده بود که دید می تواند تا آن سر دنیا  هم بدود .
 
می تواند بال هم بزند . پا روی خورشید بگذارد . می تواند .......

او در آن یک روز ؛ هیچ پولی کسب نکرد . هیچ برجی نساخت ؛ هیچ ملکی نخرید ؛ 

و هیچ فکر منفعتی نکرد .

او در همان یک روز آخرش ؛ دست بر پوست درختان کشید ، روی چمنها خوابید ، 

کفشدوزکی را از نزدیک لمس کرد و به بالهای قشنگش نگاه کرد ،سرش را بالا گرفت 

 و به آنهایی که او را نمی شناختند سلام کرد .و برای آنهایی هم که دوستش نداشتند ،  

دعا کرد . 

حسابهای بانکی اش را درهمانروز به نفع امور خیریه منتقل کرد و سبک شد . او در  

همان یک روز با زندگی آشتی کرد و خندید . از ته دل هم خندید  ، از ته دل لذت برد ،

 و سرشار از احساس زندگی شد . بخشید و عاشق شد و ....... 

او همان یک روز را زندگی کرد وعبور کرد و تمام شد ....... 

فرشته ها در تقویم خدا نوشتند : 

" او امروز درگذشت ، کسی که هزار سال زیسته بود " ...... 
 
......و هنوز هم دیر نشده ........
 

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: خدای مهربانرجعت
[ 1 / 11 / 1393 ] [ 9:47 ] [ غ . آ ]

 

روز چهارشنبه 92/9/13 برابر با اول ماه صفر 1435 :

ماه صفر که بنا به روایتی ، روز اول آن روز واردشدن کاروان اسرای کربلا به شام است و حوادث تلخ دیگری

از جمله شهادت دختر 3 ساله امام حسین (ع)،رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) در روز 28 این ماه واقع

شده و پایان ماه نیز مصادف با شهادت هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) می باشد.


در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده ‏اند:


1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.

2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماه‏های حرام، رهسپار جنگ می‏ شدند و شهرها

خالی می‏ شد.


این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:


هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.

 

................... ( صدقه در اول این ماه از واجبات است ) .........................

 

 


موضوعاتمرتبط: عکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: ماه صفر
[ 13 / 5 / 1392 ] [ 11:44 ] [ غ . آ ]

 
چرا مقبره " حر بن یزید ریاحی " خارج از کربلاست ؟ا
 
حر بن يزيد رياحی، نخستين كسی بود كه راه را بر سفيران كربلا بست، ولی در پايان
كار به اوج عزت و شرافت، يعني شهادت در راه حسين(عليه السلام)، دست يافت و
خود را برای هميشه در صف آزاد مردان و احرار قرار داد و قبر و نامش را در تاريخ جاودانه كرد.

 
پیکر آن آزادمرد را قبيله اش ، بن رياح ، از ميدان جنگ خارج كرد و در روستايی
در 7 كيلومتری شمال غربی كربلا به خاك سپرد. همان جا كه امروزه به سبب وجود
قبر او به « روستای حرّ » معروف است . آستان مبارك آن شهيد در 370 ق به دستور
عضدالدوله ديلمی ساخته شد. در 914 ق شاه اسماعيل صفوی، كه خود به زيارت
اين آستان مشرف شده بود، به تجديد بنای آن پرداخت. اين بنا يك بنای ساده در ميان
صحرا است كه به صورت يك چهار ديواری آجری و قلعه ای مستحكم به دستور مادر
آقاخان محلاتی ساخته شده است . اين مزار صحن و گنبدی با كاشی آبی و ضريح
نقره ای دارد. ناصر الدين شاه، كه آن جا را زيارت كرد، در آن دوران از خرابی و وضع
نامطلوب و نگه داری بد آن بقعه به مدحت پاشا ، حاكم كربلا ، گلايه كرده و برای تعمير
و نگه داری بهتر آن سفارش هايی كرده بود .

بنا بر اين گزارش، در 1330 ق تعميراتی در آن آستان انجام گرفت و ايوانی در آن تعبيه
شد. كتيبه بالای اين ايوان نشان دهنده بانی و تعمير كننده آن است :
« قد عمر هذا المكان بهمة آقا حسين خان شجاع السلطان همدانی دام ظله الفانی
سنه 1330 ق » .
در قسمت شرقی صحن، حجره هايی در دو طبقه جهت سكونت زائران ساخته شده و
هنرمندان ايرانی در 1396 ق، حرم را آئينه كاری كردند .

 حکایت شاه اسمعیل و تازگی زخم
در كتاب‌ «تنقيح‌ المَقال‌» مامَ قانيی نقل‌ مي كند ( از حائري‌ از سيّد نعمة‌ الله‌ جزائري‌ در
كتاب‌ «أنوار نعمانيّه‌» كه‌ او ميگويد ):
 جماعتی از مردمان‌ معتمد و موثّق‌ برايی من‌ نقل‌ كردند كه‌ چون‌ شاه‌ إسمعيل‌ بغداد را به‌
تصرّف‌ خود درآورد براي‌ زيارت‌ قبر حضرت‌ سيّد الشهداء عليه‌ السّلام‌ به‌ كربلا آمد و چون‌ از
بعضيی از مردم‌ شنيده‌ بود كه‌ به‌ حرّبن‌ يزيد رياحی طعن‌ مي زنند، به‌ سمت‌ قبر حرّ آمد و
دستور داد قبر حرّ را نبش‌ كنند . چون‌ قبر حرّ را نبش‌ كردند، ديدند كه‌ به‌ همان‌ هيئت‌ و
كيفيّتيی كه‌ كشته‌ شده‌ است‌ خوابيده‌ است‌ ، و بر سر او دستمالی ديدند كه‌ با آن‌ سر حرّ
بسته‌ شده‌ بود.

شاه‌ اسماعيل‌ در كتب‌ تاريخی خوانده‌ بود كه‌ در واقعه‌ كربلا كه‌ سر حرّ مورد اصابت‌ قرار گرفت‌

و حضرت سيد الشهدا عليه السلام دستمال‌ خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان‌ دستمال‌

دفن‌ شده‌ است‌، براي‌ باز كردن‌ و برداشتن‌ دستمال‌ تصميم‌ گرفت‌. چون‌ آن‌ دستمال‌ را باز كردند

خون‌ از سر حرّ جاری شد بطوريكه‌ از آن‌ خون‌ قبر پُر شد و چون‌ دستمال‌ را بستند خون‌ باز

ايستاد و چون‌ دوباره‌ باز كردند خون‌ جاری شد و هر چه‌ كردند كه‌ بتوانند آن‌ خون‌ را به‌ غير

از همان‌ دستمال‌ بند بياورند و از جريانش‌ جلوگيريی كنند ميسّر نشد.

و از اينجا دانستند كه‌ اين‌ قضيّه‌ موهبت‌ الهيی است‌ كه‌ نصيب‌ حرّ شده‌ است‌. شاه‌ إسمعيل‌ دستور

داد قبّه‌ای بر مزار او بنا كردند و خادمی را بر آن‌ گماشت‌ تا آن‌ بقعه‌ را خدمت‌ كند .

( التماس دعا دارم ).

 

" السلام علیک یا آزاده ی کربلا "

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: حرحربن یزیدریاحی
[ 1 / 5 / 1393 ] [ 16:13 ] [ غ . آ ]

آقایان : رضا شادمانی - سیدرضا میرقاسمی - باقر فرحناک - ناصر حسینی کیا

( در سفر به سرعین )

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: محله آخونیآخونی
[ 8 / 1 / 1395 ] [ 21:14 ] [ غ . آ ]

 


  

سلام بر آنهایی :
 
که از نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم
 قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم
به خاک افتادند تا به خاک نیفتیم
     نماندند تا بمیرند - بلکه رفتند تا بمانند          
  
 
 
 

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس افتخارآفرینانعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: بسیجلشکرخدا
[ 30 / 8 / 1397 ] [ 9:1 ] [ غ . آ ]

   

 

 

 

 

 
از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
 

نکند فرق به حالم

 

چه بخوانی ، چه برانی

 

چه به اوجم برسانی ، چه به خاکم بکشانی.....

 

نه من آنم که برنجم

 

نه تو آنی که برانی

 

نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم

 

نه تو آنی که گدارا ننوازی به نگاهی.............

 

در اگر باز نگردد نروم باز به جایی

 

پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

 

کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی


باز کن در که جز این خانه مرا نیست پناهی
.....
 
 
 

 

 


موضوعاتمرتبط: عکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: خدایاپناهم تو
[ 2 / 4 / 1392 ] [ 23:7 ] [ غ . آ ]


(عطشان اوغول )  

قالدون اوچ گون اوچ گئجه عطشان اوغول
ایچدون آخِر سو یرینه - قان اوغول

بسکه سن لب تشنه قالموشدون علی
گل کیمی سولموش سارالموشدون علی

سو  سوراغین اوخدان آلموشدون علی
گیتدون اولدون قانی وه غلطان اوغول

زهرلی اوخدا ، نه  لذت تاپموسان
یاتموسان خوش استراحت تاپموسان


ای سولان غنچه طراوت تاپموسان
اولموسان بیر لاله ی نعمان اوغول

 
انتخاب و ارسال شعر : بهزاد علمی

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: محله آخونیمحرم آخونی
[ 19 / 1 / 1392 ] [ 1:50 ] [ غ . آ ]
[ 13 / 3 / 1392 ] [ 18:7 ] [ غ . آ ]

آخونی نین امام حسین ع  محرم عزادارلیغلاری ( محرم 1392 )
 

3

 

 

با عرض شرمندگی بابت نور کم محیط ، ان شااله عکسهای بهتری اقدام خواهد شد . التماس دعا 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: محله آخونیمحرم آخونی
[ 30 / 1 / 1392 ] [ 23:38 ] [ غ . آ ]

خلق می دانند که در بهداری باب الحسین  

دردها را بیشتر " عباس " درمان میکند

   پرچم بارگاه حضرت عباس (ع)

 

                                         داخل ضریح مطهر حضرت عباس(ع)                                                  

 

صلوات ......


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: محله آخونیمحرم آخونی
[ 20 / 2 / 1393 ] [ 14:15 ] [ غ . آ ]

 

نشنوازنی، نی حصیری بی نواست    بشنو از دل ،دل حریم کبریاست

  نی بسوزد خاک و خاکستر شود       دل بسوزد ، خانه ی دلبر شود 

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: محله آخونیمحرم آخونی
[ 14 / 2 / 1392 ] [ 10:48 ] [ غ . آ ]

آقایان : بهروز بهروزآبادی - احد حسن زاده - حسین خلیل آبادگان

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: محله آخونیآخونی
[ 28 / 10 / 1395 ] [ 21:27 ] [ غ . آ ]

 

 
 
......( مباهله یعنی چه).......

آيه مباهله، آيه بسيار مهم و جالبى است كه جواب چندين سؤال را با هم داده است.
 
درباره شأن نزول اين آيه، چنين آمده است:
 
گروهى از مسيحيان در منطقه مرزى حجاز و يمن به نام « نجران » ساكن بودند.

پيامبرصلى الله عليه وآله وقتى به مدينه آمد و حكومت اسلامى رشد پيدا كرد ، يهوديان
 
اطراف مدينه در برابر پيامبرصلى الله عليه و آله توطئه كردند و گروهى از مسيحيان نجران
 
نيز براى آن كه از رسالت محمدصلى الله عليه وآله مطمئن شوند، به مدينه آمدند.
 
عالمان آنان به بحث و گفت‏ وگو با پيامبرصلى الله عليه وآله پرداختند و بر اعتقاد خود
 
درباره حضرت مسيح ‏عليه السلام كه فرزند خداست، اصرار می ورزيدند.
 
در اين هنگام آيه مباهله نازل شدكه نشان می‏دهد :
 
" در جايى كه بحث علمى، ثمره و فايده‏ اى ندارد، بايد از راه ديگرى وارد شد "
 
و اين راه، همان ( مباهله، به معناى نفرين ) بود كه در ميان مسيحيان نيز پذيرفته شده بود؛
 
پس به آنها اعلام شد:
 
«فَقُل تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ...» آل عمران (3)، آيه 61
 
«اى پيامبر! به آنان بگو: بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم؛ شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان
 
خويش را و شما هم زنان خود را؛ ما نفوس خود را بياوريم شما هم نفوس خود را؛ سپس
 
طرفين را نفرين كنيم و بگوييم خدا لعنت كند هر كسى را كه دروغ مى‏گويد»؛
 
يعنى می‏داند حق چيست؛ اما به زبان دروغ مى ‏گويد.

به دنبال اين توافق، روز مباهله (24 ذى‏الحجة) مشخص شد. مسيحيان نجران ديدند كه پيامبر با
 
چهار نفر آمدند؛
 
على ‏عليه السلام، زهراى اطهرعليها السلام، امام حسن و امام حسين‏ عليهما السلام،
 
كه با شخص پيامبر، يك هيئت پنج‏ نفره را تشكيل میدادند.
 
طبق نقل شيعه و سنى، آنها وقتى اين‏گونه آمدن پيامبرصلى الله عليه وآله را ديدند،
 
عقب‏ نشينى كردند و به اطرافيان خود گفتند: اگر پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله به گفته
 
خودش اطمينان نداشت، نزديك‏ترين افراد خاندانش را نمى‏آورد. به همين جهت،
 
مسيحيان نجران گفتند: ما راضى هستيم جزيه (نوعی ماليات) بدهيم و زير چتر حكومت اسلامى
 
زندگى كنيم. پيامبرصلى الله عليه وآله هم پذيرفت و ديگر نفرين نكردند .
 
##############
 

اين آيه، هم نشانه فضيلت اهل‏بيت ‏عليهم السلاماست و هم،
 
نشانه آشكارى است كه پيامبر رحمةللعالمين است.
 
......امام زمان(عج) هم رحمةللعالمين است و اين كه مى ‏گويند امام زمان(عج)
 
می‏ آيد و خون‏ريزى می‏كند، حتماً باطل است.
 
امام زمان، جانشين پيغمبرى است كه رحمةللعالمين است.......
 
*****************
 
در كل این روز ، روز شریفی است و در آن چند عمل وارد است:

اوّل : غسل
 
دوّم روزه
 
سوّم : دو ركعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است
 
(دو ركعت است ؛ در هر ركعت ،
 
یك مرتبه حمد و ده مرتبه توحید ، ده مرتبه آیة الكرسى و ده مرتبه قدر
 
خوانده مى شود و بهتر است پیش از اذان ظهر خوانده شود.)
 
و نیز روایت شده است بعد از نماز هفتاد مرتبه استغفار كن
 
چهارم : خواندن دعای مباهله كه شبیه به دعای سحرهای ماه رمضان است
 
 
 3
 

                                                                                       التماس دعا : آژیری


موضوعاتمرتبط: عکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: مباهله24ذی الحجه
[ 8 / 1 / 1397 ] [ 9:56 ] [ غ . آ ]

" یا حسین شهید تشنه لب " 

باز این چه شورش است که درخلق عالم است

باز این  چه نوحه  و  چه عزا  و  چه ماتم  است


 

 
 
 
در کوچه ها نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه ، جهنم است
 
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
 
شکر خدا که هیئت ها ،  باز دایر است
شکر خدا که بر سر کوچه ها پرچم است
 
بیرون ندیده اید زنی استاده است ؟
بال اش شکسته قدش هم کمی خم است ؟
 
لبخند تلخ فاطمه بر تک تک شما
یعنی خوش آمدید و همان (خیر مقدم) است
 
من که ندیدمش دم در ، خب شما چطور؟
صد حیف (سوی) چشم گنهکار ما کم است
 
پرواز می کنیم  از این پیله های تنگ
فصل بلوغ شیعه یقینا - محرم - است
 
در مجلس عزای امام قتیل  ، اشک و روضه 
به شور و واحد و نوحه  - مقدم است .
   

 

 

 
 

        به امیدهرچه باشکوه تر برگزارشدن مراسم محرم اش و شعورحسینی اش

" یا ابا عبداله الحسین(ع ) "


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: محله آخونیمحرم آخونی
[ 4 / 6 / 1395 ] [ 10:47 ] [ غ . آ ]

" القاب خداوند رحمان "

امام صادق (ع) از قول رسول الله (ص) نقل می کند :

«حق تعالی را نَود و نُه اسم می‌باشد و آن اسامی از این قرار است :
 
الله، الإله، الواحد، الأحد، الصّمد، الأوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الأعلی،
 
الباقی، البدیع، الباریء، الأکرم، الظّاهر، الباطن، الحی، الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ،
 
الحسیب، الحمید، الحَفِی، الرّبّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّاری، الرّازق، الرّقیب، الرّؤوف، الرّائی،
 
السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر، السید، السبوح، الشهید، الصّادق، الصانع،
 
الطّاهر، العدل، العَفُوّ، الغفور، الغنی، الغیا الله، الإله، الواحد، الأحد، الصّمد، الأوّل، الآخر، السّمیع،
 
البصیر، القدیر، القاهر، العلی، الأعلی، الباقی، البدیع، الباریء، الأکرم، الظّاهر، الباطن، الحی،
 
الحکیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحَفِی، الرّبّ، الرّحمن، الرّحیم،
 
الذّاری، الرّازق، الرّقیب، الرّؤوف، الرّائی، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتکبّر،
 
السید، السبوح، الشهید، الصّادق، الصانع، الطّاهر، العدل، العَفُوّ، الغفور، الغنی، الغیاث،
 
لفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملک، القدّوس، القوی، القریب، القیوم، القابض،
 
الباسط، قاضی الحاجات، المجید، المولی، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر،
 
الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضّر، الوتر، النّور، الوهاب، النّاصر، الواسع، الودود، الهادی،
 
الوفی، الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث، التّواب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین،
 
الدّیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی.»ث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق،
 
 الملک، القدّوس، القوی، القریب، القیوم، القابض، الباسط، قاضی الحاجات، القدیم،المجید،
 
  المولی، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الکریم، الکبیر، الکافی، کاشف الضّر،الوتر،
 
  النّور، الوهاب، النّاصر، الواسع، الودود، الهادی، الوفی، الوکیل، الوارث، البرّ، الباعث،التّواب،
 
  الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدّیان، الشکور، العظیم، اللطیف، الشافی.»  
 
                                                                                                   از : ( سایت علی اصغر ع )

 

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعاتمقالات و نوشته های ادبی
برچسب‌ها: اللهالقاب خدا
[ 1 / 12 / 1392 ] [ 11:20 ] [ غ . آ ]

تولد امام هادی علیه السلام بر همه مبارک باد

 

امام هادی ع

ابوالحسن امام علی النقی الهادی علیه‌‌السلام پیشوای دهم شیعیان،

در نیمه ذی حجه سال 212 هجری قمری در اطراف مدینه در محلی به نام «صُریا» به دنیا آمد.
 
پدرش پیشوای نهم، امام جواد علیه‌‌السّلام و مادرش بانوی گرامی سمانه است که کنیزی

با فضیلت و با تقوا بود.
 
مشهورترین القاب امام دهم، نقی و هادی است و به آن حضرت ابوالحسن الثالث نیز می‌‌گویند.
 
امام هادی علیه‌السّلام در سال 220هجری پس از شهادت پدر گرامیشان که هنوز بیش از

هشت سال نداشت ، به امامت رسید.
 
آن حضرت در مدت امامت خود، با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود که عبارتند از:
 
1. معتصم، برادر مأمون   2. واثق، پسر معتصم  3. متوکل، برادر واثق

4. منتصر، پسر متوکل   5. مستعین، پسر عموی منتصر  6. معتزّ، پسر دیگر متوکل
 
به دستور متوکل، آن امام عزیز را به اجبار به سامرا آوردند.
 
امام علیه‌السلام تا پایان عمر خود ـ بیش از بیست سال‌ـ در این شهر به سر برد.
 
شیخ مفید با اشاره به اقامت اجباری امام در سامرا می‌‌نویسد:

آن حضرت به ظاهر مورد احترام خلیفه بود، ولی در باطن به وسیله متوکل دسیسه‌‌هایی

علیه آن حضرت می‌‌شد که هیچ یک از این نقشه‌‌ها در عمل موفق نبود.
 
عصر زندگی امام هادی علیه‌السلام، عصر اختناق و استبداد بود و امام علیه‌السلام

برای فعالیت فرهنگی در سطح گسترده آزادی عمل نداشت، ولی در همان شرائط نامساعد،

علاوه بر فعالیت‌های فرهنگی از طریق مناظره با مکاتب عقیدتی متعددی

همچون «معتزله» و «اشاعره»،مکاتبات، پاسخگویی به سؤال‌ها و شبهات

و تبیین بینش درست در برابر مکاتب کلامی منحرف، راویان و محدثان

و بزرگانی از شیعه را تربیت کرد و علوم و معارف اسلامی را به آنان آموزش داد.
 
شیخ طوسی، تعداد شاگردان آن حضرت در زمینه‌‌های مختلف علوم اسلامی را 185 نفر می‌‌داند.
 
امام هادی علیه‌السّلام در مدت اقامت خود در سامرا چندین بار رویاروی فقیهان درباری قرار گرفت.
 
وقتی که در میان فقهای دربار اختلاف فتوا به وجود می‌‌آمد، آنان ناگزیر برای حل مشکل به

امام علیه‌السلام مراجعه می‌‌کردند و آن حضرت با دانش امامت و استدلال روشن،

چنان مسئله را می‌‌شکافت که فقها در برابر آن ناگزیر به تحسین و تسلیم می‌‌شدند.

 


 
امام هادی علیه‌السّلام در طول زندگی خود، با غلات (کسانی که در حق ایشان غلو می‌‌کردند) ،

مبارزه کرده و آنان را از خود طرد می‌‌نمودند که از جمله آنان علی بن حسکه

استاد قاسم شعرانی یقطینی که از بزرگان غلات و مطرود ائمه طاهرین علیهم‌السلام است.
 
از انحرافاتی که غلات شیعه پدید آورده و سبب حمله دیگر فرق اسلامی به آنها شدند،

مشکل تحریف قرآن بود، امام هادی علیه‌السلام ضمن رساله مفصلی که

ابن شعبه حرّانی از آن نقل کرده، به شدت بر تحریف نشدن قرآن و

اینکه قرآن کریم همه جا اصل و محور است، تکیه می‌کرد و اصرار می‌ورزید

و آن را در مقام سنجش روایات و تشخیص صحیح از ناصحیح به عنوان معیاری دقیق اعلام نمود.
 
امام هادی علیه‌السّلام در سامرا از چنان شخصیت والا و عظمت روحی برخوردار بود

که همگان در مقابل وی فروتنی نشان می‌‌دادند و ناخواسته در برابرش تواضع کرده و

محترمش می‌‌داشتند.
 
آن حضرت در سامرا تحت کنترل و مراقبت قرار داشت، اما با وجود همه رنج‌ها

و محدودیت‌ها هرگز به کم‌ترین سازش با ستمگران تن نداد، سرانجام در زمان معتز مسموم گردید

و در ماه رجب سال 254 هجری پس از بیست سال و نه ماه اقامت در سامراء به شهادت رسید

و در خانه خویش به خاک سپرده شد.

 

 


موضوعاتمرتبط: عکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: امام هادیعلی النقی
[ 28 / 6 / 1391 ] [ 23:18 ] [ غ . آ ]

 

مرحوم آقا حاج اسماعیل دولابی - از عارفان مشهور تهران
 
 
 

 

در حج کسی را دیدم گفت : التماس دعا دارم . گفتم التماس دعا یعنی چه ؟ گفت :
 
- یعنی حجی که آمده ام قبول کند . گفتم : خودت آن را قبول داری ؟ . گفت : نه.
 
گفتم: « اگر من بگویم قبول کند مرا هم می گیرند. می گویند صاحبش آن را قبول ندارد ،
 
آیا تو بیشتر از صاحبش دلت می سوزد .اقلا خودت اول بپذیر که خدا به تو توفیق
 
داده است و تو را به سرزمین مکه آورده است.»
 
" نماز می خوانی و عبادت می کنی و خدا را می خوانی بگو الهی شکر. چهار پنج بار
 
" الهی شکر " بگو تا لااقل شیرینی شکر به لبت برسد. کم کم از خدا ممنون می شوی" .
 
دستگاه قلب و جان چنین است. از خدای خود که راضی شدید خدا هم از شما راضی
 
می شود . آنوقت می شوید راضیه مرضیه . شاکر و مشکور .
 
( طوبای محبت ، برگرفته از سخنان عارف بالله مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی )

 

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعاتمقالات و نوشته های ادبی
برچسب‌ها: حجالتماس دعادولابی
[ 20 / 1 / 1393 ] [ 15:36 ] [ غ . آ ]

تاکسی " واکسال " در سالهای 40 تا 50 استفاده می شد

که من خودم هم چندین بار سوارش شده ام

 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: تاکسیواکسال
[ 18 / 2 / 1392 ] [ 22:44 ] [ غ . آ ]

اداره کل شهربانی - تبریز - مقابل بانک ملی تبریز ( محل چمن جلوی بانک ملی فعلی )

 

ساختمان سفید پشت شهربانی ، اداره دارایی فعلی می باشد


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: شهربانی تبریزشهربانی
[ 13 / 5 / 1393 ] [ 16:48 ] [ غ . آ ]

 

یک چشم من اندر غم دلدار گریست     چشم دگرم حسود بود و نگریست

چون روز وصال آمد ، اورا بستم       گفتم نه گریستی ، نباید نگریست

  


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعاتشعر و دو بیتیمقالات و نوشته های ادبی
برچسب‌ها: چشمنگرستنوصال
[ 20 / 10 / 1399 ] [ 1:52 ] [ غ . آ ]

بیت شعر مورد استفاده دکتر روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل 


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس مطالب و موضوعاتشعر و دو بیتیمقالات و نوشته های ادبی
برچسب‌ها: نیکیبهار
[ 3 / 6 / 1392 ] [ 10:51 ] [ غ . آ ]

 هفته دفاع مقدس و یاد ایام خون و جبهه و حماسه های غیرتمندان ایران ، یادش بخیر

 

****************************

شرکت داوطلبانه نیروهای مردمی (بسیج ) همراه و همدوش ارتش دلاورمان


 

 

 

 

مظلوم ترین رزمندگان ، غواصان شیردل

 

 

 

هنرپیشه ارزشمند کشورمان آقای مهران رجبی ، که از رزمندگان مان بود

 

 

 

تعدادی از شهدای رزمنده " غواص " مان که مظلومانه شهید شدند

 

 


واقعا خون دلها خورده شده تا کشورمان سرپا بایستد ، تا عزت و دین و خاک مان سربلند و پایدار بماند .

رزمنده های شجاع مان را از یاد نبریم .


                                     " یادشان گرامی و نامشان همیشه پایدار "


موضوعاتمرتبط: همه ی عکس هاعکس افتخارآفرینانعکس مطالب و موضوعات
برچسب‌ها: دفاع مقدسرزمندگان
[ 30 / 6 / 1392 ] [ 11:19 ] [ غ . آ ]
.: Weblog Themes By Iran Skin:.

دربارهوبلاگ

محله یادگارهای پدری ام ، آخونی .
امکاناتوب

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 58
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 8058
بازدید ماه : 13409
بازدید کل : 465194
تعداد مطالب : 1634
تعداد نظرات : 496
تعداد آنلاین : 1

تاریخ روز




در اين وب سایت
در كل اينترنت